بسمه تعالی
راز باران
نویسنده: دکتر محمد علی داعی
مقدمه: آب شیرین، همان مایه حیات، همان کیمیایی که ما کویری ها قدر آنرا بیش از هر کسی می دانیم، این روزها کمبود و ارزش های والایش را بیش از هر زمانی دارد به رخ میکشد. به همین دلیل برخی دلسوزان، دست بکار شده اند و راه حل های گوناگونی برای مقابله، پیشنهاد میکنند. صرف نظر از پیشنهاد هایی که برای استفاده بهتر از آبهای موجود و افزایش بازده آب ارائه میشود و حقا باید مورد توجه قرار گیرند، گاه نظریاتی را می بینیم که مطلقا عقلانی بنظر نمیرسند . نمونه آن انتقال آب از دریاهای جنوب و یا شمال به منا طق مرکزی که متاسفانه مورد عنایت جمعی از عوام و حتی برخی خواص کم اطلاع هم قرار گرفته و بودجه های کلانی نیز بدانها اختصاص داده شده است. از آنها ساده اندیش تر، کسانی هستند که خشکسالی را هم نتیجه توطئه شیاطین می بینند!! و لابد راه حلش هم نابودی شیاطین است و درگیر شدن در خصومت هایی تازه! این عزیزان توجه نمیکنند که بزرگترین قدرت زمانه ما یعنی آمریکا، خود به نحو گسترده ای درگیر خشکسالی و آتش سوزی های گسترده ناشی از آن است. وسعت مناطق کم آب در آمریکا احتمالا از وسعت کل ایران هم بیشتر است. فکر نمیکنید اگر آمریکا توان تغیر مسیر دادن ابر ها در سطح وسیع را داشت اول فکری بحال خودش میکرد؟! خشکسالی در بخش های وسیعی از استرالیا، آفریقا و شیلی هم بیداد میکند.آیا همین برای بطلان تئوری توطئه در بروز خشکسالی کافی نیست؟! مهمترین دلیل خشکسالیهای اخیر، احتمالا پدیده گرمالش زمین است. گرمای زمین در منطقه ما از حد بحرانی عبور کرده است. در این شرایط حباب های عظیم همدای پر فشار و گرم مانع تشکیل ابر و بارندگی موثر میشوند.
بجای اینهمه نالیدن از تاریکی، بیایید شمعی روشن کنیم.
آنچه را من در این نوشتار پیشنهاد میکنم انتقال بخار آب به جو(آتمسفر) بمنظور تولید ابر و بارش بیشتراست. عجالتا برای مناطق ساحلی جنوب میتوان شروع ولی در دراز مدت امکان گسترش آن به شمال غرب و حتی فلات مرکزی نیز وجود دارد. توجه کنید این روش، با باروری ابرها که در برخی کشور ها و از جمله در بخش های مرکزی کشور خودمان چند سالی است انجام میشود فرق دارد. باروری ابر به شکل موجود نوعی رهگیری و تخلیه ابر موجود است و کار چندان دلچسبی نیست. سوای هزینه های قابل توجهی که دارد، گاهی به محیط زیست هم آسیب میزند. کار مطلوب اینست که اگر مقدور باشد با روشی تقریبا طبیعی ابر تولید کنیم، آنهم با صرف انرژی اندک و بدون آسیب رساندن به محیط زیست این طرح به مصرف سوخت فسیلی و یا انرژی الکتریکی نیازی ندارد، بلکه با استفاده از انرژی نهفته در هوای گرم و بخار آب که در سواحل جنوب بحد وفور در اختیار داریم عمل میکند( در واقع از انرژی حورشیدی نیرو میگیرد.). سازه ای که کار را انجام میدهد کانلهای عمودی است که در دل کوه حفر میشوند، چیزی شبیه به یک قیف وارونه عظیم هستندکه کاری مشابه با دودکش کارخانه ها و یا برج های خنک کنند موجود در نیروگاه های برق انجام میدهند. یعنی پمپاژ هوای گرم و مرطوب سواحل جنوب به آسمان با کمک انرژی خورشیدی. ممکن است بفرمایید که هوای گرم و مرطوب که خودش در سطح وسیع دارد صعود میکند ، دیگر چه نیازی به تونل داریم؟ مختصرا عرض میکنم که به دلیل گرم شدن بیش از حد منطقه، صعود طبیعی بخار آب دیگر منجر به تولید ابر نمیشود. از طرفی حرکت هوای گرم و مرطوب در دامنه کوه همشه با مقاومتها و آشفتگیهایی همراه است که پیشروی آن را کند منکند. بنابراین تونل های عمودی ، ابزاری برای تسریع در حرکت و نجات بخار آب از پراکندگی و جذب سطحی براثر تماس با سنگهای داغ است. محل و ابعاد این تونل ها به گونه ای انتخاب میشوند که منافع جنبی متعدد دیگری نیز داشته باشند و صرف نظر از تاٍثیر مثبتی که بر اقلیم و آب هوا میگذارند بخودی خود نیز سود آور باشند. اینکه چگونه این امر میسر است موضوع اصلی این مقاله است . لطفا بدون پیش داوری آن را بخوانید و راجع به آن بیندیشید و بعد نظر بدهید.
تا این اواخر گمان من هم این بود که چاره ای نداریم جزاینکه با خشکسالی، همچون یک تقدیر ناگزیر بسازیم و حد اکثر کاری که از ما ساخته است مدیریت صحیح بارش ها و آبهای موجود است .اما در پی مطالعات و تحقیقاتی که در چند سال گذشته داشته ام به این نتیجه قطعی رسیدم که امکان تغییر شرایط اقلیمی در سطح گسترده و با هزینه کم لااقل برای بخشهای وسیعی از کشور وجود دارد.اگر قوانین حاکم بر چرخه آب در طبیعت را بشناسیم ، و آنچه را که دلیل واقعی این خشکسالی هاست بدرستی درک کنیم آنگاه به این باور خواهیم رسید که الزامی نداریم که بنشنیم و تماشا کنیم تا گرمای سوزان خورشید همه چیزمان را بسوزاند و طوفانهای شن روستا ها یمان را مدفون نماید. خداوند بما این استعداد را داده است که با فکر و اندیشه بر محدودیت هایمان غالب آییم وشرایط محیط را به نفع خویش تغییر دهیم . البته تجربیات دو قرن گذشته بما آموخته است که هر گونه دستکاری در طبیعت می بایست با نهایت دقت و با در نظر داشتن مصلحت همه موجودات زنده صورت گیرد. به شما اطمینان میدهم که پیشنهادی که با هدف تولید ابر و باران دراینجا ارائه میشود موارد فوق را در نظر گرفته است. برای درک بهتر مطالبی که در پی خواهد آمد لازم میدانم ابتدا مختصری از روند بیابانزایی در طبیعت بنویسم.
چگونه جنگل و علفزار به کویر تبدیل میشود؟ بیابانزایی یک روند طبیعی است و بر عکس آلودگی هوا که بشر در ایجاد آن نقش بارز و غیر قابل انکار دارد، بدون دخالت بشر هم امکان وقوع دارد، حد اکثر اینست که دخالتهای بشر توانسته در مواردی آنرا تسریع کند. دلیل بارزش اینست که کویرها در کشور خودمان و همینطور صحاری بزرگ در آفریقا، آسیا، استرالیا و آمریکا هزاره ها قبل از اینکه بشر متمدن و خرابکار! وجود داشته باشد پدیدار شده اند. مطالعاتی که اخیرا در آفریقا انجام شده نشان میدهد که صحرای بزرگ شمال آفریقا، که بزرگترین و یکی از خشک ترین سرزمینها در جهان محسوب میشود ،تا حدود هشت هزار سال پیش پوشیده از علفزار و باتلاق و جنگل بوده است. شاهد آن سنگ نگاره های متعدد در غارهایی است که در کشور های لیبی و مصر کشف شده و تصاویری از حیوانات را نشان میدهد که جز در سرزمینهای گرم و مرطوب نمی توانسته وجود داشته باشد. حیواناتی نظیر اسب آبی، زرافه و تمساح را جز در کنار رودخانه ها کجا میتوان یافت؟ بعلاوه زمان سنجی خشکرودهای محلی و ترکیب آبرفتها، تایید میکنند که تا هشت هزار سال قبل این رودخانه ها پر آب بوده اند. اما به احتمال زیاد قبل از آنکه مصریان باستان نخستین هرم هایشان را بسازند، کویر سوزان و بی آب و علف سراسر شمال آفریقا را پوشانده است. و اگر رود نیل که از بخشهای مرکزی و شرقی آفریقا سرچشمه میگیرد، نبود، سرزمین فراعنه نیز هزاران سال قبل در زیر شنها مدفون گردیده بود. به نظر میرسد همان عواملی که شمال آفریقا را خشک کرد در شبه جزیره عربستان ، فلات ایران و آسیای مرکزی نیز با اندکی تاخیر عمل کرده باشد و در برخی نقاط هنوز به کارش ادامه میدهد. آنچه امروز ما شاهد آن هستیم ادامه همان روند طولانیست که بعید است به این زودی ها پایانی برایش وجود داشته باشد .مطالعات نشان داده اند که وقتی وسعت خشکی و شدت دما از یک حد بحرانی بالاتر رود جبابهای عظیمی از هوای گرم خشک و پر فشار ایجاد میکند که هر توده ابری که به منطقه وارد شود مجددا تبخیر و نابود میکند. اکثر نقاط در صحرای آفریقا و شبه جزیره عربستان خیلی وقت است که به این مرحله رسیده اند و گاه چند سال میگذرد و یک قطره باران هم در آنجا نمیبارد. متاسفانه ما هم داریم بسرعت به این پیچ خطرناک نزدیک میشویم. روند کلی برای کشور ما نیز خشکی و بیابانزایی بیشتر است. اما نگران نباشید ما هم دست بسته نیستیم! و به خواست خدا همانگونه که دیگر با حسرت پرواز پرندگان را نظاره نمیکنیم ، و همانطور که دیگر محتاج کبوتر های نامه بر برای ارسال پیاهایمان نیستیم بزودی قادر خواهیم بود که ابر هم تولید کنیم و فرمانش را هم بدست گیریم و در زمان و مکانی که مصلحت باشد آنرا تخلیه کنیم! آنهم با روشهایی کاملا سازگار با محیط زیست ونه مخرب و آلاینده طبیعت ، که اگر چنین باشد اصلا ارزش ندارد. توجه کنید منظور من تولید ابر است و نه تخلیه ابری ها موجود که کار چندان جالبی نیست.
عامل اصلی خشکسالی های ممتد و گسترده چیست؟ نظر غالب اینست که خشکسالی ها در اثر تغییر محور زمین حاصل شده که آن هم طبیعی است و چرخه چهل و یک هزار ساله دارد. همانطور که میدانید محور زمین کج است ودر حال حاضر یک انحراف 23 درجه نسبت به وضع قائم دارد و این انحراف در طول یک دوره 41000 ساله بین 22 تا 5/24 درجه تغییر میکند. نظریه غالب اینست که همین تغییر ظاهرا مختصر، در انحراف محور زمین سبب تغیرات فاحشی در الگوی جذب نور و حرارت و میزان بارندگی در سطح زمین میشود.این تغییرات به دلیل تاثیرات جاذبه سیارات دیگر بخصوص اورانوس و زحل صورت میگیرد. همین تغییرات اندک موجب تغییر مختصری در زاویه تابش خورشید گردیده برخی سرزمینها را گرمتر و خشکتر و برخی را مرطوبتر میکند .امروزه حدود چهار پنجم بارندگی ها بر روی آب(دریا و اقیانوس) رخ میدهد درحالیکه وسعت آبها کمی بیش از دو سوم کره زمین است. اینها دلایل کاملا فیریکی دارند. پر واضح است که گریه و لابه ما و موجود ات زنده دیگری که در مضیقه و حتی در معرض مرگ و نابودی قرار میگرند هیچ نقشی در تغییر این روند های طبیعی ندارد.بقول سعدی علیه الرحمه:
فرشته ای که وکیل است بر خزاین باد چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی
روند بیابانزایی: از جنگل و باطلاق تا کویر و بیابان، راه درازی باید طی شده باشد.راستی چگونه جهنم از دل بهشت سر بر میآورد؟ آگاهی از مراحل بیابانزایی ما را به حفظ بهتر آنچه که داریم و مراقبت از آن چیزهایی که محتملا بدست خواهیم آورد کمک میکند.لذا مروری کوتاه بر روند بیابانزایی ضروری به نظر میرسد. همه چیز از آنجا آغاز میشود که به هردلیل از مقدار بارندگی سالانه کاسته میشود. بدنبال آن پوشش گیاهی منطقه رو به کاهش میگذارد. رودخانه ها به جویبار و جنگلها به بوته زار و علفزار های فصلی بدل میشوند. در جای جای مراتع لکه های خاک خشک هویدا میشوند . واقعیت اینست که هر درخت همچون یک برج خنک کننده کوچک عمل میکند و هروز مقدار قابل توجهی آب را مستقیما به آسمان میفرستد.هر بوته در مقیاسی کوچکتر همین کار را میکند. به هر دلیلی که این پوشش گیاهی معدوم شود خاک حاصلخیز و گرانبها در معرض اصابت مسقیم دانه های باران قرار میگیرد، خاکدانه هایش فرو می پاشد و به رس بدل میشوند . با سله بستن زمین ، نفوذ پذیری خاک نسبت به آب بسیار کمتر میشود. نتیجه اش بروز سیلابهای مکرر است که فرسایش آبی را دامن میزند. هوای منطقه گرم و گرمتر میشود و اختلاف دمای شب و روز بیشتر و بیشتر میگردد. اینها مقدمه بروز بادهای خشکند که هر سال بیشتر بر مراتع کم بار میوزند و آبهای سطحی را نیز کم کم تحلیل میبرند. بدنبال خشک شدن بیشتر زمینها، فرسایش بادی نیز از راه میرسد و خاکهایی را که از دسترس رواناب ها بدور مانده با خود میبرد و در جای جای سرزمین مصیبت زده توده میکند.زمین نیمه عریان و بی دفاع بیش از گذشته در معرض تابش خورشید سوزان قرار میگیرد . حالا دیگر آتش سوزیهای مکرر در فصل خشک پدیده رایجی میشوند، تا آن مختصر سبزه ای را که باقی مانده را نیز به تاراج دهد. آخرین نشانه ها از حیوانات علفخوار که ازخیلی قبل مهاجرت از منطقه را شروع کرده اند بتدریج محو میشود. لکه های سفیدی که جای جای دشت نمودار میشوند نشان از بالا آمدن نمک بر اثر تبخیر شدید دارند که آخرین میخ را بر تابوت جنگل سابق می کوبد. بعد آنچه میماند نمکزار است و تل ماسه های روان ویا فلات های سنگلاخی و البته آفتاب سوزان. اینها همچنان میمانند تا روزی و روزگاری دیگر که چرخ بازیگر به نقطه آغازین باز گردد و سپس همه چیز با بازگشت باران، روند معکوس پیدا میکند.
در توصیف روند بیابانزایی، تعمدا جایی برای انسان و تاثیراتش بر طبیعت نگذاشتم. دلیلیش اینست که آدمی در قیاس با سایر جانداران، موجود تازه به دوران رسیده ایست. حتی اگر انسان نما ها را آدم حساب کنیم، به زحمت عمر بشریت به دو میلیون سال میرسد. و تخریبهای گسترده اش در طبیعت تنها در یک قرن گذشته چشمگیر بوده است. در حالیکه آن چرخه 41000 ساله که ازش یاد شد لا اقل ده ها با ر بدون حضور آدمی تکرار شده است. البته انسان در این اواخر با جنگلزدایی و چرای بی رویه دام و تولید گازهای گلخانه ای ،دخالت در مسیر طبیعی رودخانه ها و ... جریان بیابانزایی را سرعت بخشیده است. اما اینکه همه چیز را به حساب بشر و تمدن جدیدش بنویسیم قطعا بی انصافی و دور از واقعیت است. چناکه ملاحظه فرمودید روند بیابانزایی ، اگر شروع شد بصورت تصاعدی پیشرفت میکند. اما خبر خوب اینست که اگر روند معکوس هم شروع شود خصلتی فزاینده و پیشرونده خواهد داشت و با سرعتی باور نکردنی اوضاع را تغییر میدهد!
ساز و کار طبیعی تولید باران چیست؟ برای درک بهتر این موضوع، بهتر آنست که قبل از عرضه هر توضیح علمی، یک الگوی طبیعی در اختیارتان قرار دهم تا به این باور برسید که تغیر شرایط اقلیمی به نفع بشر خیلی هم دشوار نیست و با امکاناتی که امروز در اختیار داریم امری دست یافتنی است. این الگو بخصوص برای برخی متخصصین که دستی در فیزیک و ریاضیات دارند و قطعا از مقادیر خارق العاده انرژی مورد نیاز برای تاثیر گذاری بر شرایط اقلیمی آگاهند میتواند جالب باشد.
ظفار(Dhofar) یک الگوی طبیعی مناسب است: شبه جزیره عربستان سرزمین وسیعی است و البته یکی از خشکترین مناطق جهان نیز هست. با وسعتی در حدود سه میلیون و دویست هزار کیلومتر مربع( دو برابر ایران)حتی یک رود دائمی ندارد. شبه جزیره باوجود داشتن بیش از هفت هزار کیلومتر ساحل ،فقط در ظفار که منطقه ای بین عمان و یمن است آنهم در محدوده ای کوچک که یکصد کیلومتر طول و کمتر از بیست کیلومتر عمق دارد ، بارندگی و رطوبت نسبتا مناسب و ساحل سبز دارد.
راز سرسبزی منطقه ظفار در چیست؟ چگونه میان هفت هزار کیلومتر ساحل خشک، این نگین سبز پدیدار شده است؟! اگر این را خوب بفهمیم شاید به یک الگوی مناسب قابل تکرار در سرزمینهای دیگر دست یابیم. راز سرسبزی ظفار در اینست که یک جریان زیر دریایی اب سرد که احتمالا از قطب جنوب منشاء میگیرد، سالی چهار ماه در نزدیک ساحل ظفار از عمق دریا به سطح می اید و با خود علاوه بر مینرال فراوان که باعث رشد سریع پلانگتونها و وفور ماهی و آبزیان میشود خنکی مطبوعی نیز به همراه میآورد. هوای خنک با رطوبت کافی از دامنه کوههای ساحلی ظفار که فقط حدود هزار متر ارتفاع دارند، بالا رفته تولید ابر و بارندگی میکند. اما همچنانکه عرض کردم این جریان آب سرد بیش از چهار ماه در سال دوام ندارد و با قطع شدن آن بارندگی هم تمام میشود. ولی همین دوره نسبتا کوتاه هم برای سرسبزی منطقه کافی است.
یک الگوی طبیعی دیگر- نگاهی به سواحل شمال ایران: همه میدانیم که بارندگی مناسب در شمال را مدیون کوهستان بلند ا لبرز در سواحل جنوبی دریای مازندران هستیم. اگر تردید دارید کافی است که سواحل شرقی و غربی این دریا را با هم مقایسه کنید. در غرب که بخشهایی از آن در ایران و جمهوری اذربایجان است بدلیل وجود کوههای بلند بارندگی هم مناسب است. اما در شرق که بخش کوچکی از آن در ایران و سایر بخش هایش در جمهوری های آسیای میانه از جمله ترکمنستان واقع شده، به دلیل کم ارتفاع بودن ساحل، بارندگی هم ا ندک است. پس وجود سواحل مرتفع خنک شرط لازم برای تراکم و میعان بخار اب و ایجاد بازندگی در مناطق نزدیک به دریاست.نمونه قابل ذکر دیگر، سلسله جبال اطلس در شمال آفریقا و در ساحل جنوبی مدیترانه است. ممکن است حرف های صفحه قبل من را به خودم یادآوری کنید که " چهارپنجم بارانهای جهان بر دریاها میبارد" و بگویید آنجا که کوه نیست. پس چرا شما وجود کوهستان بلند و خنک را لرای تولید ابر و باران ضروری تلق میکنید؟ بله این درست است . در اقیانوسها و دریا های بزرگ که شرایط تشکیل گرد باد و تورنادو(tornado) وجود دارد وضع فرق میکند ومن فعلا به آن کاری ندارم و فقط از سواحل کوهستانی صحبت میکنم و یادآور میشوم که این مزیت بزرگی است که شما دریا و کوهستان بلند را در کنار هم داشته باشید. حد اقل در خلیج فارس، ایران تنها کشوری است که این مزیت را دارد. چرا از این نعمت بزرگ استفاده نکنیم؟
مسلم است که الگوی سواحل ظفار در خلیج فارس قابل تکرار نیست. ما نمی توانیم جریانهای آب سرد را به سواحل خود هدایت کنیم. اما برای راه انداختن نقاله طبیعی انتقال رطوبت در سواحل جنوبی خودمان، لازم هم نیست دقیقا از آنچه در ساحل ظفار میگذرد تقلید کنیم. قبل از همه به این نکته توجه کنید که شواهد متعدد و مستند نشان میدهد که میزان بارندگی در گذشته های نه چندان دور در سواحل جنوبی ایران بسیار بیشتر از اینها بوده است. هنوز آثار جنگلهای خشک شده در جای جای مناطق جنوبی ایران به چشم میخورد. بطور مثال از دامنه های جنوبی جبال بارز تا سواحل خلیج فارس نمونه های بسیاری از جنگل ها خشکیده را من به چشم خود دیده ام. دلیل خشک شدن این مناطق افزایش دمای کوههای ساحلی است. اینکه تا چه حد گرمتر شدن منطقه نتیجه چرخه های طبیعی و تا چه میزان حاصل خطا های خودمان است ، فعلا مهم نیست. آنچه اهمیت دارد اینست که ، نقاله طبیعی بخار آب از دریا به ساحل بسیار کند شده و در حال حاضر بارندگی مناسبی ایجاد نمی کند. این نقاله زمانی درست کار میکند که اختلاف دمای مناسبی بین دریا و بلندی های ساحلی وجود داشته باشد. در این صورت شرایطی ایجاد میشود که در طول روز بادی که از دریا به ساحل میوزد مقدار متنابهی بخار آب را بهمراه خود منتقل میکند و از دامنه کوهای ساحلی بالا میبرد. اگر زمانیکه بخار آب به ارتفاعات بالا میرسد آنقدر خنک و متراکم شده باشد که بتواند به ابر تبدیل شود چند اتفاق مبارک پشت سر هم رخ میدهد که اوضاع را باز هم بهتر وبهتر میکند. در غیر اینصورت شرایط به گونه ای پیش میرود که مطلوب ما نیست. روند مناسب و مثبت میتواند به قرار زیر باشد.
1/ ابر ایجاد شده بر خشکی سایه می اندازد و منطقه را خنکتر میکند.
2/ افزایش بارندگی(هرچند مختصر) به رشد و توسعه بیشتر گیاهان اعم از بوته و درختچه کمک میکند.
3/ افزایش پوشش گیاهی به نفوذ پذیری بهتر و بیشتر خاک کمک میکند و از رواناب ها میکاهد
4/ رطوبت بیشتر خاک و سایه بیشتر سبب رشد بیشتر میکرو ارگانیسمها وافزایش ماده آلی خاک میگردد.
5/ همه اینها کمک میکنند که هوای خنک کوهستان شب هنگام به دریا باز گردد و چرخه آب را تکمیل کند.
در غیر اینصورت بخار آب بر فراز قله های گرم پراکنده می شود. پس لازم است که کوهستان خنک شود. اما کوههای تفتیده جنوب که خود بخود خنک نمی شوند.آب شیرین و کافی برای جنگل کاری هم که در اختیار نداریم. چه باید بکنیم؟
استفاده علمی با روشی ساده از بزرگترین سرمایه ای که در تمام سواحل جنوبی در اختیار داریم:
خیلی ها فکر میکنند که بزرگترین سرمایه ما در جنوب نفت و گاز است. اما بواقع بزرگترین سرمایه ما در این مناطق بخار آب است و انسانهای فهیم. ارزش اقصادی بخار آب را از هزینه بالای تبدیل آب به بخار، میشود فهمید. یک گرم آب صفر درجه برای رسیدن به دمای جوش ( صد درجه) به صد کالری انرژی نیاز دارد. اما برای تبدل یک گرم آب جوش به یک گرم بخار آب، به چهارصد و سی کالری دیگرهم نیاز خواهید داشت. بعبارت دیگر یک گرم بخار آب حد اقل محتوی پانصد کالری انرژی است که هنگام میعان(تبدیل بخار به آب) پس خواهد داد. بنابراین انبوه عظیمی از بخار آب که در سواحل جنوبی در اختیار داریم مخزن فوق العاده بزرگ و ارزشمندی از انرژی خورشیدی است. البته اگر بتوانیم با ساز و کار ساده ای از آن استفاده کنیم وگرنه جز خفقان و درد سر حاصل دیگری نخواهد داشت.این منبع لایزال و تجدید شوند است و باید بچشم نوعی انرژی تجدید پذیر نگریسته شود. من ساز و کار ساده ای را پیشنهاد میکنم که با هزینه بسیار اندک میتوان این بخار را به انبوه آب شیرین تبدل کرد و بتدریج آب و هوای کل منطقه جنوب را تغییر داد. این روش به تمامی متکی به مکانیسم های علمی و طبیعی و کاملا سازگار با محیط زیست است.
تونل های باران ساز(توباس) : سال گذشته در مقاله ای که تحت عنوان "برج های باران زا" در مجله کشاورزی صنعت منتشر کردم جهت پمپاژ انبوهی از بخار آب از سواحل جنوبی به جو(آتمسفر)، ساخت برج های بتونی، چیزی شبیه به برجهای خنک کننده در نیروگاهای برق، منتها با ابعاد بزرگتر را پیشنهاد دادم. ولی بعدا به این نتیجه رسیدم که با حفر تونل های عمودی( چاه هایی که از کف باز میشوند) با قطر پنجاه و عمق بیش از دویست متر در دیواره های عمودی کوهستان همین نتیجه حاصل میشود ضمن اینکه هزینه کمتر و پایداری بیشتری هم دارد. از اینها گذشته حفر تونل های عمودی در کوهستان، منافع جنبی دیگری نیز دارند که ممکن است آنها را برای سرمایه گذار سود آور هم بکند. این سازه قادر است حجم نسبتا زیادی از هوای گرم و مرطوب ساحل را از کف به بالا هدایت کند. اگر عمق این چاه چند صد متر باشد، هوای خروجی از دهانه چاه آنچنان تراکم و سرعتی خواهد داشت که براحتی به ارتفاع حدود یک کیلومتر خواهد رسید. در این ارتفاع بخشی از بخار آب موجود در هوا متراکم شده به قطرک های کوچک آب یا بعبارتی به ابر تبدیل میشود. این تبدیل، گرما زاست و سبب گرمتر شدن موقتی هوای مجاور شده، ابر را به ارتفاع باز هم بالاتری میراند. کار تراکم و صعود، تا تبدیل تمامی بخار آب موجود در هوا به ابر، ادامه خواهد یافت. در این صورت ابر میتواند به ارتفاع چندین هزار متری برسد. اما مسلم است با یک گل بهار نمیشود و یک سازه هرچقدر هم که کارا باشد تاثیر قابل توجهی برشرایط جوی منطقه نمیگذارد. اما زمانیکه صدها و بلکه هزاران عدد از این سازه ها را در کوهستانهای ساحلی جنوب در اختیار نداشته باشیم قطعا تاثیرات مثبت قابل توجهی در تغیر آب و هوا و شرایط جوی منطقه بجا خواهند گذاشت. و این در صورتی میسر است که سازه بخودی خود و سوای تاثیراتی که در آب و هوای منطقه دارد سود آور باشد و سرمایه گذاران بخش خصوصی را جلب کند.
بازده این سازه ها چقدر است؟آنچه من راجع به بازده این نوع سازه مینویسم صرفا نظری و تخمینی اما در عین حال متکی به قواعد علم فیزیک و ریاضی است. بنابراین با قید احتیاط به آن نگاه کنید. وقتی اولین نمونه اش ساخته شد و بمدت یکسال(چهار فصل) تحت مطالعه دقیق قرار گیرد، بهتر می توان راجع به ضعف و قوت های این طرح صحبت کرد.
اگر چاه ما 50 متر قطر و ارتفاعی برابر 200 متر داشته باشد در آنصورت حجمی نزدیک 400.000 ( چهار صد هزار) متر مکعب خواهد داشت. فرض کنیم که هوای عبوری از این چاه بطور متوسط سرعتی برابر با10 کیلومتر در ساعت( کمتر از سرعت نسیم) داشته باشد. در اینصورت در هر شبانه روز 430میلیون متر مکعب هوای مرطوب از کف به ارتفاع 200 متری پمپاژ میکند. صعود هوای مرطوب پس از خروج از دهانه چاه تا صدها متر دیگر نیز ادامه خواهد داشت بخصوص که ما ترتیبی خواهیم داد که هوای در حال صعود حالت گردبادی پیدا کند. باز فرض کنید که در هر متر مکعب هوا مناطق جنوب بطور متوسط25 گرم آب وجود دارد.(ارقام بسیار به واقعیت نزدیک است). با این مفروضات این سازه قادر است در هر شبانه روز 12000.000( دوازده میلیون لیتر) آب به جو تزریق نماید که رقم قابل توجهی است. توجه داشته باشید که صعود بخار آب که از هما سبکتر است، حتی برخلاف جریان باد هم ممکن است رخ دهد. لذا خیلی نگران کندی جریان صعود هوا در تونل و یا در زمستان نباشید.
ممکن است بفرمایید که احداث تونلها سرمایه بسیار عظیمی نیاز دارد و دولت بودجه کافی برای ایجاد صدها نمونه از این سازه ها در اختیار ندارد. ولی نگران نباشید! با روشهای ابتکاری که در نظر دارم هزینه های حفاری به نحو محسوسی کاهش سرعت حفاری افزایش یافت ، ایمنی به حدود صد درصد میرسد. میابد و میتوان ترتیبی داد که هر سازه بخودی خود، سود آور باشد و بخش خصوصی با رغبت هزینه های حفاری آنرا تقبل کند و سود هم ببرد. ضمن اینکه نفع اصلی آن ا که تولید ابر و باران است برای عموم می ماند. چگونه؟ میتوان از همان نوع مدیریتی استفاده کردکه صد ها سال پیش اجداد ما در احداث و اداره قناتها را در کویر استفاده کردند. هم خودشان سود بردند و هم جهنم کویر را قابل سکونت نمودند. در واقع طرح پیشنهادی من یک قنات عمودی با قطر بسیار بیشتر است که بخار آب را از پایین به بالا و احتمالا آب را از بالا به پایین هدایت میکند.
اگر مکان حفر تونل ها در کوهستان، درست انتخاب شود تقریبا همیشه به رگه هایی از آب شیرین در حال فرار بر خواهیم خورد(فرار به دریا) که برای سرمایه گذار منبع درآمد خوبی است بخصوص وقتیکه حریمی در اطراف سازه برای سرمایه گذار در نظر بگیریم و برای مدت طولانی مثلا صد سال مالکیتش را به او تفویض کنیم. در نظر بگیرید که در مناطق نزدیک به ساحل این آبها اگر استحصال نشوند اغلب به دریا تزریق شده برای همیشه از دست خواهند رفت. منبع در آمد دیگر برای سرمایه گذار میتواند اطلاعاتی باشد که از منابع زیر زمینی ضمن حفاری بدست می آید. سرمایه گذار باید مجاز باشد که یا خود بر طبق قانون معادن از آن استفاده کند و یا امتیازش را بفروشد. از اینها گذشته، سازه ها تهویه مطبوعی را در محدوده اطراف خود ایجاد میکنند که برای مناطق جنوبی ما ،یک نعمت است و سرمایه گذار باید مجاز باشد که از فضای خنک و مطبوعی که ایجاد کرده در محدوده خود استفاده نماید.مثلا هتل، تفرجگاه و یا استراحت گاهایی برای مسافران و رانندگان بسازد و از آن سود ببرد. از اینها گذشته نیتوان بخشی از بخار آب عبوری از تونل بصورت درجا به اب شیرین تبدیل کرد و مورد استفاده قرار داد.
همین امتیازات کافی است که که عده ای را راغب به سرمایه گذاری در این زمینه بکند و در مدت کوتاهی هزاران عدد از این سازه ها در تمامی سواحل جنوبی ایجاد شود و آن چرخه مثبتی که قبلا از آن یاد کردم و عرض کردم که روندی فزاینده خواهد داشت به جریان بیفتد. طبیعی است برای حفر نخستین نمونه ها و کسب تجربیات اولیه دولت باید دستها را بالا بزند و علاوه بر صدور مجوزهای قانون، اندکی هم سرمایه گذاری کند. تا آنجا که من میدانم کار مشابهی در هیچ کشور دیگری انجام نشده که ما بتوانیم از تجربیات آنها استفاده کنیم. اما مگر ما نبودیم که قنات و بادگیر و آب انبارهای خنک را در کویر ایجاد کرده و به بشریت هدیه نمودیم؟ این هم ترکیبی از همان سازه ها ست. مفید، سالم و ایمن. بگذارید بار دیگر نه تنها برای ملت خود بلکه برای همه مردمان منطقه هدیه ای داشته باشیم.
مراحل عمل:
1- انتخاب مکان مناسب 2- ایجاد جاده دسترسی مناسب 3- خرید ماشین الات جهت ایاب و ذهاب و حمل وسایل 4- تسطیح مکان برای حفاری و استقرار در بلندی کوه 4- خرید و نصب یک جرثقیل ثابت در حاشیه محل حفاری که کارهای متعددی را برای ما انجام خواهد داد 5- خرید و نصب تانکر آب و سوخت 6- خرید و نصب یک دستگاه موتور برق قوی 7- ساخت نگهبانی و استراحتگاه و فضاهای بهداشتی برای پرسنل و تجهیز آنها به وسایل رفاهی از جمله، وسایل پخت و پز، فرش، یخچال و غیره 8- ساخت طوقه برای جلوگیری از نفوذ آب باران و سقوط سنگ بداخل تونل 9- خرید یا اجاره یک دستگاه بیل مکانیکی مجهز به پیکور و یک دستگاه بولدوزر 10- خرید یک دستگاه کمپرسور باد همراه با دو عدد پیکور بادی 11- خرید یا ساخت دستگاه تراش سنگ 12- خرید یا ساخت نوار نقاله های مناسب برای تخلیه خاک و سنگ ناشی از حفاری.
مواردیکه در انتخاب مکان باید در نظر گرفته شود:
وجود کوه نسبتا بلند و با شیب تند در نزدیکترین فاصله به دریا - نزدیکی به جاده - شور نبودن خاک و آب منطقه – قرار نداشتن در حریم روستاها مگر برای روستاهایی که خود داوطلب میشوند. وجود فضای کافی در حریم سازه -.نزدیکی به اماکنی که نیاز شدید به تهویه دارند.- دوری از مسیر سیلاب- نزدیکی به مسیر های اصلی برای کاهش هزینه تدارکات و استفاده راخت تر از فضای اطراف. - در نظر گرفتن عوارض طبیعی کمک کننده در کوه- داشتن چشم انداز مناسب، مثلا قابل مشاهد بودن دریا.
نحوه حفاری و تخلیه : قطعا دشوارترین بخش کار است و در نگاه اول همچون کابوس می نماید. دشواری و هزینه تخلیه هزاران متر مکعب سنگ و خاک از عمق چاهی که فرضا بالای صد متر عمق دارد چیزی نیست که از نظر من دور مانده باشد. من اندکی تجربه کار حفاری در معدن و کار با ماشین آلات حفاری را دارم.در ضمن عمری هم کوهنوردی کرده ام و با کوه بیگانه نیستم. با تکیه به همین تجربیات است که خیلی نگرانی برای اجرا ندارم. میتوان ترتیبی داد که پس از حفر چاه مرکزی با قطر یک متر، بیشتر آوار از کف تخلیه شود. به این ترتیب هم سرعت کار بالا میرود و هم هزینه ها بسیار کاهش میابد. من آنرا در نقاشی های ضمیمه نشان خواهم داد.
پس از ساخت طوقه، چاه تخلیه درست در وسط دایره با قطر صد تا صد وبیست سانتیمتر و به عمق حداقل 50 متر با کمک کارگر(مقنی) و پیکور بادی آغاز میشود. زمانیکه به عمق مورد نظر رسیدیم با یک تغیر جهت افقی از درون چاه بسمت دره، محل کف را آشکار میکنیم و در صورتیکه در جای مناسب قرار داشت یک تونل افقی عریض و کامیون رو برای تخلیه خاک های ناشی از مراحل بعدی حفاری به این چاه عمودی وصل میشود. کار تخلیه میتواند با نوار نقاله انجام شود که اغلب اقتصادی تر است.
اطلاعاتی که از چاه مرکزی بدست میآید بسیار ارزشمند است و ما را در برنامه ریزی برای ادامه کار کمک میکند. اطلاع از وجود یا عدم وجود آب در، نوع سنگها و میزان سختی آنها، وجود یا عدم وجود مواد معدنی از جمله آنهاست.
در مرحله بعد کار تعریض دهانه چاه مرکزی با کمک یک دستگاه تراش سنگ که با سیم بکسل از بالا توسط جرثقیل نگه داشته میشودانجام میشود. این دستگاه تراش که به دوربین و نورافکن مجهز است توسط اپراتوری که در اطاقک جرثقیل نشسته کنترل میشود برای خرد کردن سنگهای با سختی کم تا متوسط مفید است. در مواردی که با سنگهای سخت مواجه باشیم از پیکور های سنگین متصل به بیل مکانیکی استفاده میکنیم. با توجه به اینکه بیشر کههای جنوب از نوع رسوبی هستند ، بعید است که در حفاری نیاز به قوه ناریه پیدا بکنیم. خرده سنگهای حاصل از تراش به عمق چاه که حالا از پایین باز شده میریزد و توسط نوار نقاله تخلیه میشود.کار حفاری به ترتیب فوق بار ها تکرار خواهد شد تا به مراحل پایانی کار برسیم.
برآورد هزینه ها: در مراحل نخست و قبل از اینکه اطمینان صد در صد از کارایی طرح حاصل شود سعی میکنیم از اجاره و خرید خدمت موقت استفاده کنیم و پول زیادی برای ماشین آلات و تجهیزات هزینه نکنیم. مبلغ دو میلیارد تومان برای مطالعات اولیه، ایجاد راه دسترسی، خرید ماشین آلاتی که امکان اجاره کردنشان نیست. ساخت فضاهای لازم اعم ازمحل سکونت، نگهبانی و انبار و تجهیزات و ساخت طوقه با بتن آرمه به ارتفاع و عرض دو متر. فضاهای بهداشتی و...
هزینه های حفاری: اگر قطر دایره چاه را20 متر در نظر بگیریم (برای نمونه آزمایشی، این ابعاد کافی است) حجم ، با احتساب دویست متر عمق به 62800 متر مکعب خواهد رسید. با فرض اینکه در دوشیفت و هر شیفت بطور متوسط 100 متر مکعب حفاری وآوار برداری داشته باشیم ، کل کار حفاری 314 روز کاری زمان خواهد برد یعنی عملا با احتساب تعطیلات یک سال تمام. اگر هزینه های جاری را روزانه 4 میلیون تومان حساب کنیم. چیزی حدود یک و نیم میلیارد تومان هم اینجا خرج میشود. با احتساب 500 میلیون تومان هزینه های پیش بینی نشده مبلغ چهار میلیارد تومان برای تمام کردن پروژه لازم است. با توجه به اینکه یک چاه آب عمیق شش اینچی با مبلغی چند برابر این در منطقه معامله میشود. هزینه قابل تحمل است.
ایجاد انگیزه برای مشارکت بخش خصوصی نیاز به یکسری حمایت های دولتی و قانونی دارد. برای مثال سرمایه گذاران باید مجاز باشند که از اب احتمالی حاصله ( آبی که ممکن است در مسیر حفاری به آن برخورد کنند) . اگر در مسیر به منبع معدنی ناشناخته ای برخوردند باید اجازه بهره بردای در محدوده خود و یا فروش اطلاعات به دیگران را داشته باشند. حتی سنگهای ساختمانی مناسبی که در مسیر حفاری ممکن است یافت شود نیزباید به سرمایه گذار تعلق داشته باشد. از اینها گذشته یک حریم منطقی در اطراف سازه برای مدت طولانی برای سرمایه گذاران باید در نظر گرفته شود. در مواردیکه سازه خیلی به دریا نزدیک باشد ، ممکن است دهانه ورودی را با یک کانال به دریا متصل کرد و ضمن افزایش کارایی سازه فضای مطبوع و تفریحی مناسبی را نیز بوجود آورد.
در مورد مکان حفاری مایلم بر این نکته تاکید کنم که سازه ها باید در مکانی حفر شود که به هیچوجه به چشمه ها و منابع آبی موجود در محیط زیست لطمه ای نزند و در حریم قناتها ومحدوده های روستایی نباشد. باید مراقب بود که تحت هیچ شرایطی ساخت این سازه ها بهانه ای بدست شیادان و فرصت طلبان برای دست اندازی به محیط زیست و منابع طبیعی ندهد. اطمینان دارم که اگر مکان یابی درست انجام شود منافع طرح برای محیط زیست و منابع طبیعی بسیار بیشتر از مضارش خواهد بود. فراموش نکنید که یافتن و استحصال آبهای شیرین که در سواحل از عمق خاک دارد بدریا تزریق میشود و از دست میرود، یک هنر است و امتیاز آنرا حقا باید به سرمایه گذاران داد. با مجموعه این تمهیدات من اطمینان دارم که بدون نیاز به سرمایه گذاری گسترده دولتی بتوان با احداث سازه هایی ساده، ایمن و سازگار با محیط زیست ، یک مشکل اساسی جامعه بشری را برای همیشه حل کرد.
با آرزوی بهروزی برای همه - محمد علی داعی – 3/5/94